مسابقه شنا
کمیل عزیزم، امروز روز آخر کلاس شنا بود و به رسم هر سال مسابقه شنا و خلاصه گرفتن مدال طلا، من هم امروز اومده بودم مهد تا از گل پسرم عکس و فیلم بگیرم و ببینم گل پسرم توی کلاس چقدر پیشرفت کرده اگرچه بابا گفته بود که حق نداری امروز استخر بری چون دیشب تب کرده بودی و بردیمت دکتر و خلاصه چهار شیشه سفالکسین داد و گفت که گلوت چرکی شده ولی من دلم نیومد نذارم بری شنا چون انقدر خوشحال و شاد بودی که نگو و نپرس اول قرار شد فقط لباس بپوشی و بری کنار استخر دوستاتو نگاه کنی ولی بعد همینکه با مایو اومدی کنار استخر اولین نفر پریدی توی آب و خلاصه یه شنای خوشگل انجام دادی دوستات هم همه خوب بودند و همه مامان باباها هم اومده بودند و خلاصه امروز مهد خیلی خیلی...
نویسنده :
مامان منصوره
14:55